
این روزا نسل من..
فقط به عقربه های ساعت نگاه میکنند و جز این کاری از دستشون بر نمیاد..
آدمای افسرده..جوونایی که هنوز وارد مرحله اصلی زندگی نشدن و سختی های زندگیو نچشیدن..از خم شدن کمرشون زیر مشکلات حرف میزنن!!جالبه!!
من نمیدونم شما به اختلافات خانوادگی و شکستای مزحک بین روابط دختر ها و پسرا میگین مشکلات زندگی؟؟
پس بزارین واستون از پدر خودم بگم که پسر بچه ای روستایی که تو سن 12سالگی برای خوندن درس مجبور به مهاجرت به شهرهای دیگه شد...
مجبور بود برای امرار معاش خودش گاهی اوقات از مدرسه بزنه تا زنده بمونه...تنها توی یک شهر غریب..!
برای اینکه درد بدنشو از شدت کار زیاد برای کارگری توی ساختمونا کم کنه ،به سیگار رو آورد..که یه ذره بهش التیام بده..
ولی الان چی؟؟
پسرای نسل من دود رو انتخاب میکنن به خاطر اینکه خودشونو بزرگتر از ا.ن چیزی که هستن نشون بدن...برچسب مرد بودن به خودشون میزنن...!
تا حالا شده فکر کنی هدفت از زندگی چیه؟؟به چند سال آیندت فکر کردی که چی قراره بشه؟؟
به خدا سختی هایی که شما ازون حرف میزنین برای پدرای شما یه جور تفریح یا بازی تو کودکی بوده برای کسب تجربه.
پس بیاین یه ذره این افسردگی های الکی رو کنار بذاریم و سعی نکنین اونچه که نیستین رو به بقیه نشون بدین..
دود بوی شیر دهنتون رو نمیبره!
زندگی رو جدی بگیرید...
تا حسرت گذشته رو نخورید..ای کاش که ای کاش های نسل من کم بشه..به امید اینکه دیگه کسی نگه ای کاش